۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

نُست آلرژی

دلم تنگ شده.
به کی بگم آخه؟
کاش می شد، راحت گفت.



۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

رهایی

پدر امروز اول صبح از من خواست که از شرِ این انرژی‌های منفی خلاص بشوم. آدم ها رو ببخشم، جدا از اینکه آیا اون‌ها سزاوار بخششند یا نه، که من سزاوار آرامشم.
....
حالا احساس بهتری دارم و می توانم به کارهایم برسم. به چند روز مرخصی احتیاج دارم برای امتحانات و تجدیدِ روحیه.
پدر دوستت دارم، همه زندگیِ من هستی.