درخت هرچه حقیقتا
پربارتر باشد، سرش پایینتر است، متواضعتر است.
آقای الف، در حدودِ چهل سال به نظر
میرسید که برای یک کارِ پژوهشی و البته مقادیری تفریح در طبیعتِ نواحی، به این شهر
سفر کرده و مسئولیتِ کاریای را به مدت نه ماه بر عهده گرفته بود. شاید یکی دو ماه
گذشت تا ما با کمکِ گوگلِ عزیز، به هویت واقعی ایشان در حوزهی آکادمیک پی برده و از
مدارکِ تحصیلیشان در بهترین دانشگاه های ایران و تعدادِ مقاله ها که در اعداد سه رقمی
میگنجد، با خبر شویم، و چندین موردِ انگشت به دهانِ دیگر. در مقابل البته دوستانی
هستند که هر از گاهی با ذکرِ تعداد مقالههایشان برای دیگران و سن خیلی زیاد (در همان
حد سی و دو سال) و تجربههای پر ارزششان که نتایجش به خوبی در عمل! نمایان است، از
روی دماغِ فیل سُرسُره میروند، که البته چنین افرادی با گذشتِ زمان، نقلِ مجلس شده
و موجباتِ شادی و خندهی سایرین را فراهم میسازند. چند روز پیش با یک موردِ قدیمی
بسی مسرور شدیم و امروز هم آقای حیم، با بیانِ کفایت بیش از حدشان در حل مسالهای که
در نهایت باعث ایجادِ مشکل برای ما و سایرین شده بود و اینکه سنش دو سه سالی از ما
بیشتر است و خیلی خیلی بیشتر میفهمد، من و سانی را وادار کردند، که ایشان را در حوزهی
ادب با واقعیتِ توهّم آشنا نماییم.
تعریف از خود، مقوله زیبایی است، به شرط آنکه عملِ
انسان، نشاندهندهی چند مرده حلاج بودنِ فرد باشد، نه میزانِ تکلم و هارت و پورتِ ایشان.
امیدواریم که باری تعالی در راستای افزایشِ سن، تحصیلات و نهایتا پول، به ما بصیرت
عطا نماید که بارِ بیشتر، مسوولیتش خطیرتر است و اگر بصیرت نمیدهد، ما را از وسط به
دو نیم نماید، انشاله و همچنین همگی را از شرِ عاقلینِ کلّ و از خود متشکر، نجات دهد.
صلوات بلند ختم کنید.