آخرین باری که افتادم به جونِ خودم، چنان دردی کشیدم
که فاصلهی بین اتوبان همت تا سیدخندان رو یه نفس عَر می زدم.
این دفعه، یه سری ایده خورده به مغزم، که احتیاج
دارم یه بیل بردارم و به سرعت متعادلی خاکبرداری کنم.
هنوز یک ساعت از کلنگ زدنِ اولیه تموم نشده که، چیکه
چیکه اشکام جاری شدن.
بعد، سه دقیقه هدفون و از تو گوشم درآوردم، چارتا
تا نفس ِعمیق کشیدم، یه دستی زدم توی پیشونیام و دوباره کلنگ و گرفتم دستم. کاریه
که باید بشه.
از اون آخرین بار، تا این یکی بار، خیلی چیزا عوض
شده و مراحلِ نوسازی قراره پیچیده تر باشه
هیهات
Tweet
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر