۱۳۹۳ تیر ۱۷, سه‌شنبه

سرت میاد و نمی‌ره

سانی اصولا اینجور مواقع خود خوری می‌کنه. منم قدیما چادر گره می‌زدم و نارنجک می‌بستم دور کمرم، اما الان بیشتر لبخند می‌زنم. اخیرا هم که دوست فرانسوی‌اش بهش گفته: می دونی، زبون بعدی‌ای که می‌خوام یاد بگیرم، عربیه، البته نه عربی شما (فارسی)، عربی اصیل !!!
خیلی وقتا که دهنتو وا نمی‌کنی، سوال می‌کنن: اسپانیایی هستی؟ بعد میرن سراغ بقیه کشورایی مثل فرانسه و ایتالیا، که آدم‌های مشابه قیافه‌ی ایرانی‌ها، وجود داره. بعد کافیه بگی: نه عزیزم، ایرانیم. و اینجوری می‌شه که جواب می‌دن: آهاااا، ایراک؟ (عراق)، عرب؟
کاش لااقل به آدم بگن: آها، شما یه جورایی ترکی، یا مثلا ارمنی‌ای، چیزی که لااقل آدم خوشش بیاد

عکس‌نوشت: حرص نخور، بخور نون خامه‌ای





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر