۱۳۹۳ مرداد ۳, جمعه

دکوراسیون سرویس بهداشتی، جذاب‌ترین قسمتِ IKEA ست

اولین بار که هم‌خونه‌ی غیر ایرانی داشتم و می‌دیدم که با کفش‌های خیابونیش توی همه‌ی مسیرهای موجود در خونه قدم میذاره و بعد یک جایی خسته می‌شه و به جاش از دمپایی‌های اَبریش استفاده می‌کنه؛ و یا حتی با جوراب‌هاش روی همون مسیرهای رفته تمرکز می‌کنه و از دستشویی و حمام هم دریغ نمی‌کنه، دچار سرگردونی شدم. مشکل البته کفش نبود، حتی دوباره پیمودن ردپاهای قبلی با پای برهنه هم نه. مشکل از اون جا بود که سرویس بهداشتی همان قدر قابل احترام و تمیز تصور می‌شد که تختِ خواب. لزومی هم به تعویض متعلقات کف پا نبود، حتی اگه دستشویی یا حمام، اُتو کشیده نباشه.
این روزا اما با تغییرِ محل زندگیم، حس جدیدی نسبت به سرویسِ توی خونه دارم. حتی گاهی فراموش می‌کنم که دمپایی بپوشم، همین طوری می‌دَوَم توی مکان و بعد در بازگشت، ولو میشم روی کاناپه یا یک سَر به غذای توی آشپزخونه می‌زنم. جدیدا هم به فکرم زده که یه کتابخونه‌ی اضافه تعبیه کنم توی همون محل. نه که بخوام از ارزش کتاب‌ها یا خدای ناکرده، نویسنده‌هاشون کم کرده باشم، احساس می‌کنم کتاب می‌تونه توی قسمت‌های دیگه‌ی خونه پراکنده بشه و تمرکزش از روی کتابخونه‌ی چسبیده به دیوارِ کنار مهمونخونه به قسمت‌های دیگه منتقل بشه. یک جورهمون ادای احترام به تمام قسمت‌های خونه و البته گذراندن فرصت‌ها.

جدا از نمونه‌ی مبالغه شده، فکر آدمی مدام در حال تغییره و فرد هرچقدر روی عوض نشدن طرز تفکرش بیشتر تاکید کنه، امکان تغییر کردنش بیشتره.
عکس‌نوشت: کودکِ بیرون





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر