۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۰, جمعه

نسخه‌ی لاک دار

رژ لب قرمز زده با موهایی که نشان می‌دهد چند ساعتی جلوی آیینه مانده و لاک های صورتی رنگش که از دور برق می‌زند، کافه اش را می‌نوشد و گپ می‌زند، و من گوشی بدست روبرویش نشسته ام. حداقل هفته ای یک بار زنگ می‌زند و این اواخر هر بار به یک ساعت می‌کشد، دلش برای من تنگ شده و مدام غصه ی مرا می‌خورد. دل شکسته است و این شکستگی تازه نیست، دلداری اش می‌دهم،مهربانی می‌کنم، حق می‌دهم و گاهی هم دعوایش می‌کنم که قدر سلامتی و اطرافیانی که همچنان دورش می‌چرخند، نمی‌داند. اشک می‌ریزد چند باری و من میگریم و می‌خندم همزمان. یک نسخه از خانم مسن رژ لب زده برایش می پیچم، یکی هم برای مبادای خودم. غصه ام می گیرد.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر