من از جنسِ
آدمم، نه ماشین و نه حتی فرشته. از پایه معتقدم که در هر ناراحتیِ متقابلی، یک نفر
مقصر نیست و هر دو کم و بیش به یک اندازه موثرند. خیلی وقت ها آدم حرف می زند،
اشتباهاتش را قبول می کند و آرامش می یابد. گاهی هم می شود که دل شکستگی به بار می
آید که از جنس ناراحتی نیست، عمیقتر است. آدم دلش می خواهد تکههای قلبش را
بردارد، ببرد یک جای دور، سرِ حوصله سرِ جایشان بگذارد، چسب بزند و اشک بریزد. بعد
برود لبِ رود، یک آبِ خنک بپاشد روی قلبش، برایش قصه بخواند تا خوابش ببرد. دل
شکستگی از جنسِ سردرد نیست که با قرصِ بروفن، یک ساعته و با یک بغل خواب، آرام
شود، دورهی درمان دارد، مراقبتهای شخصی می خواهد. زمان می خواهد که آدم یادش
بیاید و غصه نخورد.
Tweet
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر